فرآیند تجزیه و تحلیل و به خاطر سپردن آموزهها نیز در آنها متفاوت است و هر یک به شیوه خاص خود مسائل را تجزیه و تحلیل کرده و به ذهن میسپارند.
از این رو شناسایی «شیوه فراگیری دانشآموزان» باید مقدم بر «انتخاب شیوه آموزش» بوده و آموزش بر اساس نحوه فراگیری دانشآموزان انتخاب شود؛ که در غیر این صورت فرآیند فراگیری- آموزش عقیم خواهد ماند.
آنچه در پی میخوانیم نگاهی است به شیوه فراگیری- آموزش دانشآموزان و راهکارهای لازم جهت شناسایی فرآیند آموزش- فراگیری.
پژوهشها نشان میدهد هر دانشآموز به شیوهای متفاوت از همسالان و همکلاسیهایش اطلاعات و نکات را دریافت میکند که این مسئله به عنوان ویژگی برای هر فرد محسوب میشود؛ ویژگیای که گاه معضلی جدی در آموزش و پرورش محسوب شده و والدین و اولیا مدرسه را در برخورد با دانشآموز و آموزش و پرورش او سردرگم میکند.بگذارید با مثالی ساده بحث را بیشتر بشکافیم؛ اگر شیوه فراگیری دانشآموزی «بصری یا دیداری» باشد و والدین و آموزگار بخواهند به شیوه «زبانی» نکات درسی را به او آموخته یا با او رفتار کنند، دانشآموز نه تنها نکتهای نمیآموزد، بلکه از آموزش نیز دلزده خواهد شد.
ناآگاهی از نحوه رفتار با دانشآموزان و به طور خاص «رفتار آموزشی» یکی از اصلیترین دلایل دلزدگی دانشآموزان از درس و تحصیل و در نهایت ترک تحصیل است.
به عبارتی پژوهشگران بسیاری از دانشآموزان را قربانی نگاه یا روشهای نادرست آموزشی و یک سونگری متولیان آموزش میدانند و معتقدند «عدم شناخت» عامل اصلی «شکستهای آموزشی- پرورشی» است.
فراگیری فرآیندی چند سویه
پژوهشگران شاخصترین شیوههای آموزش یا دقیق بگوییم فراگیری و یا فرآیند آموزش- فراگیری دانشآموزان را به 3 روش اصلی شامل: برقراری ارتباط یا فراگیری بصری یا دیداری برقراری ارتباط یا فراگیری حرکتی یا جنبشی و سوم برقراری ارتباط یا فراگیری شنیداری یا سمعی تقسیمبندی کرده و عقیده دارند هر دانشآموز به یکی از این سه روش با آموزگار و مطالب درسی ارتباط برقرار میکند و به غیر از شیوه خود، نه تنها نمیتواند با آموزگار از نظر روانی مرتبط شود، بلکه به هیچ وجه آموزههای او را فرا نمیگیرد.
- شیوه بصری یا دیداری؛ پژوهشها نشان میدهد بیش از 45 درصد از دانشآموزان به این شیوه با آموزگار و مطالب درسی ارائه شده توسط او ارتباط برقرار میکنند.
پژوهشهای دکتر دیوید سوزا و همکاران او از دانشگاه آکسفورد نشان میدهد بیش از 45 درصد از دانشآموزان از طریق «دیدن» و به طور خاص دیدن تصاویر مربوط به مطالب آموزشی از طریق پوستر، فیلمهای آموزشی؛ عکس؛ نقاشی، نمودار و... مطلب درسی را فرا میگیرند.
از طرفی این دانشآموزان در حین فراگیری مطالب درسی، این مطالب را به صورت نمودار خلاصه کرده و با دیدن این نمودار مطالب را به خوبی به خاطر سپرده و به یاد میآورند. در واقع آن چه باعث میشود تا این گروه با «دیدن» نکات را به خاطر سپرده و بازپس دهند: تأثیر «نشانههای» موجود در تصاویر است که هر یک از این نشانهها، مفهومی را در ذهن آنها جایگزین میکند و دیدن مجدد «نشانه» یا «تداعی» مجدد آن، مطلب موردنظر را نیز برای آنها یادآوری میکند.
به یک مثال ساده توجه کنیم: «نخستین واکنش ذهنی دانشآموز دیداری پس از شنیدن کلمه «سیب»، نقش بستن شکل سیب در کنار شنیدن نام آن و یادآوری همه اطلاعات مربوط به آن اعم از املا کلمه، توضیحات علمی مربوط به کلمه سیب و... است. در حقیقت با یادآوری شکل سیب، اطلاعات مربوط به آن نیز تداعی میشود.
از این رو در دانشآموزان دیداری، «تصاویر» و «نشانههای خاص موجود در تصاویر»- که این نشانه کاملاً خاص بوده و تنها برای افراد معنا دارد- باعث فراگیری، به خاطر سپردن و یادآوری مجدد اطلاعات میشود.
* شیوه حرکتی یا جنبشی: نزدیک به 35 درصد از دانشآموزان روش حرکتی یا جنبشی را برای به خاطر سپردن و فراگیری مفاهیم درسی انتخاب میکنند.
در این شیوه، دانشآموز نوعی حرکت و عموماً «راه رفتن» یا «تکلم» و یا هر دو را برای فراگیری برمیگزیند. به عقیده پژوهشگران حرکت یا جنبش اعضای بدن باعث تمرکز ذهن شده و فرد را در فراگیری و به یاد سپردن مفاهیم آموخته شده، کمک میکند.
اگرچه در کلاس درس امکان حرکت وجود ندارد؛ اما شاخص رفتار این گروه، حرکت دادن پاها، اندکی ناآرامی و تکرار آرام آموزشها حین تدریس آموزگار است. رفتار این دانشآموزان نباید با رفتار کودکان بیش فعال اشتباه گرفته شود؛ چرا که ناآرامی کودکان بیش فعال با آزار و اذیت(در اغلب موارد) همراه است؛ ناآرامی این گروه آسیب رسان نبوده و کاملاً شخصی است.
* شیوه سمعی یا شنیداری: پژوهشها نشان میدهد فقط 19 درصد از دانشآموزان به طریق شنیداری، نکات درسی را فرامیگیرند.
در این گروه بحث و گفتگو درباره مسائل و شنیدن و صحبت کردن درباره موضوع، باعث فراگیری و به خاطر سپردن آموزشها میشود.
متأسفانه این شیوه آموزشی چندان مورد توجه آموزگاران نیست؛ چرا که اغلب آنها به بحث و گفتگو و تبادل نظر درباره مطالب درسی علاقه نداشته و در حین تدریس به خودمحوری بیش از مشارکت علاقه نشان میدهند.
علاوه بر این پژوهشها نشان میدهد دانشآموزانی که با شنیدن مفاهیم درسی را فرا میگیرند، زودتر از دو گروه دیگر آنها را فراموش میکنند و این مسأله در صورتی که انتقال مفاهیم به درستی صورت نگرفته باشد، نمود بیشتری مییابد.
برخی از پژوهشگران معتقدند با آموزش صحیح و تدریجی میتوان شیوه فراگیری دانشآموزان شنیداری را به سوی دیداری سوق داد.
به غیر از سه روش ذکر شده، برخی از دانشآموزان یکی از این دو روش شامل؛ روش بین گروهی یا تبادلی و یا روش فراگیر یا چند سونگر را برای فراگیری خود برمیگزینند.
در شیوه بین گروهی یا تبادلی؛ دانشآموز ترجیح میدهد تا با برقراری ارتباط با فرد یا گروه، مطالب درسی را فرا بگیرد.
این گروه با تکرار مطالب در جمع مورد نظر و تبادل نظر با آنها مطالب درسی را فرا گرفته و به خاطر میسپارند. از این روش به عنوان یکی از روشهای مناسب فراگیری مفاهیم درسی یاد میکنند، اما باید دو نکته را نیز از نظر دور نداشت:
نخست آن که تنها فرد یا افراد هم توان از این شیوه فراگیری- آموزش بهره لازم را خواهند برد و دوم این که: حضور در جمع نباید سرپوشی برای فرار از مشکلات درسی و یا مشخص نشدن ناتوانیهای فرد در جمع شود و عدهای گوینده و برخی دیگر فقط شنونده باشند. به یک مثال توجه کنیم: حضور در جمع به بهانه تبادل نظر، نباید راهکاری برای رونویسی از تکالیف دیگران باشد!
در شیوه فراگیر یا چند سونگر دانشآموز از پس درک کلی مفاهیم به شناخت اجزا میرسد. در این روش آموزش و فراگیری از کل به جزء است.
آموزگار و سنجش افکار
آموزگار به عنوان نزدیکترین فرد مرتبط با دانشآموز در فرآیند فراگیری- آموزش، شاخصترین نقش و مسئولیت را برای شناسایی نحوه فراگیری دانشآموزان دارا است. توجه به شناسایی شیوه فراگیری دانشآموز نه تنها باید مورد توجه آموزگار قرار بگیرد، بلکه باید والدین نیز این شاخص را شناسایی کرده و به روشی مؤثر، فرآیند فراگیری- آموزش را در کنار اولیا مدرسه پی بگیرند.
پژوهشها نشان میدهد دانشآموزانی که به درستی شیوه فراگیریشان شناسایی شده است، نسبت به همسالانشان دو برابر پیشرفت آموزشی داشتهاند. این مسأله به ویژه درباره دانشآموزان پایه ابتدایی(اول تا پنجم) که در شرایط حساس فراگیری- آموزش قرار دارند، بسیار حائز اهمیت است.
مجموعه پژوهشهای انجام شده روی 1800 دانشآموز پایه اول و دوم ابتدایی ایالت کالیفرنیای آمریکا نشان میدهد سرعت فراگیری دانشآموزانی که شیوه فراگیری- آموزش آنها به درستی شناسایی شده- در مقایسه با همسالان خود که بدون شناسایی، آموزشها را دریافت کردهاند- دو برابر در «خواندن» و یک و نیم برابر در «نوشتن» گزارش شده است.
اگرچه پژوهشگران تأکید دارند تا دانشآموزان به شیوه ویژه خود آموزشها را فرا بگیرند؛ اما معتقدند ادغام تدریجی شیوههای فراگیری- آموزش میتواند نواقص موجود در روند فراگیری هر گروه را برطرف کند.
چند پرسش کلیدی
برای انتخاب درست شیوه آموزش و برنامهریزی صحیح و یا از نگاهی دیگر، آگاهی از وضعیت تعلیم و تربیت در مرکز آموزشی، لازم است تا به 5 پرسش کلیدی پاسخ دهیم.
پاسخ مثبت(بله) به پرسش چهارم و پنجم به طور خاص به این معنی است که واحد آموزشی، توانایی آموزش و پرورش صحیح دانشآموزان را بر اساس انتخاب شیوه صحیح تدریس یا فرآیند فراگیری- آموزش داشته است: و پاسخ منفی به معنای ضعف در شناخت شیوه صحیح تدریس در واحد آموزش و ناشناخته ماندن شیوههای فراگیری- آموزش دانشآموزان است.
- فرآیند آموزش- فراگیری با توجه به شیوههای مختلف آموزشی و بر اساس نیاز هر گروه از دانشآموزان در حال اجرا است؟(شاخصترین پاسخ بررسی برآیند کاری دانشآموز و آموزگاران است.)
- آموزگاران برای ارائه شیوههای جدید آموزشی، همسو با نیاز دانشآموزان تلاش میکنند و یا به شیوههای سنتی پایبند هستند؟ این به این معنا نیست که آموزگار با هر یک از دانشآموزان به شیوهای خاص رفتار کند؛ چرا که تردیدی نیست که اجرای همه انواع روشها در یک کلاس درس امکانپذیر نیست؛ اما به این معنی است که شیوههای آموزشی برگزیده شده به چه میزان پاسخگوی نیاز دانشآموزان است؟
- دانشآموز پس از برخورد با مشکلات آموزشی، امکان و فرصت مطرح کردن آن را با آموزگار مییابد یا به عنوان مقصر اول و آخر، امکان هیچگونه اظهار نظری را پیدا نمیکند. از نگاهی دیگر، امکان تغییر در شیوههای آموزشی به درخواست منطقی دانشآموزان میسر است؟
- دانشآموزان باید به اجبار شیوههای آموزشی جاری در واحد آموزشی را بپذیرند یا امکان تغییر در شیوهها وجود دارد؟ از نگاهی دیگر شیوه تعلیم و تربیت واحد آموزشی چه توقعی را در دانشآموزان ایجاد کرده است؟ آنها را به دانشآموزانی قانع و بیاطلاع تبدیل کرده و یا از آنها افرادی پویا و هوشمند ساخته است؟
- والدین برای حمایت از برنامههای آموزشی و بهتر شدن آنها چه فعالیتی میکنند؛ به عبارتی والدین تا چه حد به واحد آموزشی و برنامههای آن مطمئن هستند تا در فعالیتهای مدرسه مشارکت کنند؟
و در پایان، آموزش و پرورش و یا همان تعلیم و تربیت، فرآیندی دوسویه است که هر دو سوی این معادله یعنی دانشآموز و آموزگار باید از آموزش و فراگیری لذت برده و آن را به حرکتی پویا تبدیل کنند؛ نقص در عملکرد هر سو، دیگری را از ادامه مسیر باز میدارد.
منبع: minuteman.org